اویس امپول میزنه
یه روز عصراویس خان ما به سطل اتاق دسترسی پیدا میکنه وشروع میکنه به بازی کردن باهاش که بعداز چندبارریختن زباله ها وجمع کردنشون متوجه سرنگی که باهاشون شربت میخورن وبنده ظهرش انداخته بودم توی سطل میشه..... اینم ازادامه ماجرا....... قندعسلم بعداز اینهمه امپول زدن شروع کردبه جمع کردن زباله ها فدات شم عزیزکم اینم گلپسرما اخرسرهرکاری کردم تاازش یه عکس خوب بگیرم اجازه ندادکه نداد ماهم بیخیال شدیم بــــــــــــــــــــــــــروبینیم بابا ...
نویسنده :
مامان یاسمین
0:50